سفارش تبلیغ
صبا ویژن




نتبلاگ

محرم که می‌شود، حال و هوای همه جا رنگ دیگری به خودش می‌گیرد. از کوچه و محله‌ها گرفته تا شبکه‌های اجتماعی اینترنتی مثل فیس بوک!

چند ساعت پیش مطالب دوستان را در فیس بوک می‌خواندم، یکی از عکس‌هایی که توسط یک جوان آمریکایی شیر شده بود توجه ام را جلب کرد.

این تصویر، شخصی را نشان می‌داد که پلاکاردی با نقاشی صلیب و مطلبی از امام حسین (علیه السلام) را در دست گرفته بود.
برایش کامنت گذاشتم و پرسیدم: «ظاهرا شخص داخل تصویر مسیحی است، به نظر شما چرا اینطور در جمع مسلمانان ظاهر شده؟»
که اینطور جواب داد: « در این روزها پسر یکی از پیامبران خدا که اسم او حسین (ع) است به دست ظالمان کشته می‌شود، به نظر من حسین (ع) یک فعال حقوق بشر است و باید الگو قرار داده شود...»

فعال حقوق بشر!

این را که گفت، ذهنم رفت سمت شیعیان بحرین،سعودی، هند، آذربایجان، ترکیه و ...
و کشورهای مسلمانی که هیچ وقت نتوانستند سهمی در تبلیغ دین و دفاع از اعتقاداتشان داشته باشند و خاکشان تبدیل شده به حیات خلوت صهیونیست‌ها! عزاداری سیدالشهداء(ع) هم که با محدودیت‌های فراوان روبروست و گاها به خون کشیده می‌شود...

یعنی می‌توان با این وضع، حقوق بشر را در کشورهای اسلامی ترجمه کرد؟! حقوق بشری که فعال آن امام این ملت شناخته شود ولی خود مسلمان از آن بهره ایی نداشته باشد؟

من فکر می‌کنم حساس بودن به امور مسلمین از مهم ترین آموزه‌های عاشورا ست، یعنی اگر پیروی این مکتب هستیم باید ببینیم که در سرزمین‌های اسلامی چه می‌گذرد!

اینقدر حوادث مهم و قابل اعتنا در سرزمین‌های اسلامی اتفاق می‌افتد که هیچگاه ندیدم در ایام محرم به آن پرداخته شود، محرمی که شعار آن «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ست!

...............................................
اینکه یاد بگیریم صدای مظلومیت مسلمانان جهان را بشنویم و به ندای دادخواهی آنان پاسخ دهیم، یعنی عاشورا و کربلا برای ما معنا شده ...


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6 ساعت 9:8 عصر توسط سید | نظر|


نوشته شده در سه شنبه 90/11/4 ساعت 10:6 عصر توسط سید | نظر|
22 بهمن مصر = 26 دی ماه  ایران

نوشته شده در سه شنبه 90/11/4 ساعت 10:6 عصر توسط سید | نظر|

زنگ اول : توحید


دومین زنگ ؛ نبوت و معاد

سومین زنگ ؛ - چه باشی و چه نباشی - عدل است

و امامت گرچه ،

آخرین زنگ حیات بشری است

و معلم ؛ غایب

تا نیاید و نپرسد که ؛ چه کردید؟

در آن وقت که غایب بودم

همگی مشروطیم.





سید مهدی شجاعی

نوشته شده در سه شنبه 90/11/4 ساعت 10:6 عصر توسط سید | نظر|
دلداده ام به یوزپلنگی که کشتمش

برگشتم عاشق ازسرجنگی که کشتمش

کابوس می شود و مرا دوره می کند

با پوکه های زرد فشنگی که کشتمش

می مردم از نگاهش و حالا چه زهره دار

نوک می زنم به چشم پلنگی که کشتمش

از پشت سر زدم و از آن روز غیرتم

جا مانده توی دره ی تنگی که کشتمش

برگشته ام چه سنگدل و باز می زنم

روغن به لوله های تفنگی که کشتمش

با این پلنگ مرده چه باید کند دلم

با صاحب دو چشم قشنگی که کشتمش

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/4 ساعت 10:6 عصر توسط سید | نظر|